مرگ
رویای پروانه وار لب های بسته است
اغوشش
راهیست به سوی جاودانه شدن
تا ب بیاور
....
من هنوز به ماندنم افتخار میکنم
هنوز هم همان گونه مثل قبل میخندم
زمان هم
نتوانست لبخندهای مرا ویران کند
..
میبینی معجزه ی عشق را
این شعرو خودم گفتم!!!!(من شاعر نیستم)
تقدیم به روح بزرگ پهلوان خاک سرزمینم روح الله داداشی
یک ذهن مخروبه
دست هایی که از فرط نیاز
اسمان را میشکافند
و لبخندهاب بی مهابای تو
تکرار میشود غم های هرروزه
....
زخم ها میجوشند
میشکافند
خون
پرده ی پنجره های اتاق میشود
خون سرخ
کف پوش اتاق است
اه صدا خاموش میشود
خونی در زخم ها نمیماند...
تقدیم به گلوی پار ه ی تو
که قربانی خمهای هر روزه شد