انتهای قصه
انتهای قصه

انتهای قصه

to those who should think again

باید همیشه یک دستمال نخی همراهت باشه که کثافت روزهای گذشته ی زندگی رو باش پاک کرد.گاهی دستمالی پیدا نمیکنی و باید در نهایت فروتنی خودت دستمال بشی...یه دستمال نخی!! 

زمان ضایع

مرگ

رویای پروانه وار لب های بسته است

اغوشش

راهیست به سوی جاودانه شدن

تا ب بیاور



....

من هنوز به ماندنم افتخار میکنم

هنوز هم همان گونه مثل قبل میخندم

 زمان هم

نتوانست لبخندهای مرا ویران کند

..

میبینی معجزه ی عشق را







اسیمه سر

عاشق منم

که یار به حالم نظر نکرد

ای خواجه درد هست

ولیکن طبیب نیست....