انتهای قصه
انتهای قصه

انتهای قصه

منتظرم

با خبرای خوب بر می گردم انشاالله

من برگشتم

وای خدایا ممنونم از مدیران عزیز بلاگ اسکای که دوباره کلید خونه ی قدیمیمو بهم دادن تا بتونم پا بذارم توش..فیروزه دوباره برگشت..

بعد ازاینکه نتونستم به رمز وبلاگم دسترسی پیدا کنم رفتم بلاگفا..ولی..هیچ جا بلاگ اسکای نمیشه..

میرم وسایلمو جمع میکنم و پستامو منتقل میکنم به همین جا..

امروز ی دختر بیست و چهار ساله ام که دانشجوی فو لیسانسه و سعی میکنه امتحان فرداشو بخونه تا امتحانا هم تموم شن برن پی کارشون و من نفس بکشمممم..

ای خدا ممنون که  خونمو برگردوندی بهم

مکاشفات سفر

ادم سفر که میره به شناخت 2 دسته میرسه: دسته اول خودشه و ذاتش و دسته دوم کسی که باهاش مسافرت میره. میفهمه که اگه  از کسی اول کار بدش بیاد و تو ذهنش جای مثبتی نداشته باشه ولی بعدا بفهمه که اشتباه میکرده بهتر از اینه که معکوسش اتفاق بیفته.
نمیدونم چه الزامیه که با همه با احترام برخورد میکنم:|