انتهای قصه
انتهای قصه

انتهای قصه

بهت نیاز دارم...

به من نگاه کن واسه ی یه لحظه 

نگات به صدتا اسمون می ارزه..... 

جز تو

 

من دوباره اینجام 

سر نقطه ی اولم..شایدم ایندفعه خیلی عقبتر.... 

الان که دارم مینویسم اشکام نمیذارین درست مانیتور رو ببینم.......به اندازه ی تمام روزای زندگیم از خودم .از دنیا.از ادما بدم میاد......... 

خدایا منو ببخش....یه زمانی دوسم داشتی....می فهمیدمت...درکم میکردییییی......خدا زندگیم سیاه شده.... 

من عرضه نداشتم...من لیاقت نداشتم....خدا من نمیدونم ولی شاید همین زندگیمم از سرم زیاد بوددددد.......خدایا ...واسه دفعه اخر صدامو بشنو...نمی دونم چی میشه....ولی خدا اخه من که که...جز تو کسی رو ندارم.......