روز-مرگی

منتظرم دوباره کلاسام شروع بشه 

برم سر کار  

از همه ی این فکرا خلاص شم و 

دوباره حرص بخورم! 

معلوم شد من ادم تو خونه موندن نیستم 

معلوم شد که میشده بشه ولی بازم من به پای اشتباه یکی دیگه سوختم 

امروز صبح وقتی حرفاشو شنیدم با خودم گفتم دیگه از این واضح تر ؟!! چرا نمیخوای قبول کنی که اون واقعا داره اینطوری فکر میکنه؟! 

دلیل خاصی نداره از بچگی باقی مونده. 

انگار تو زندگی من واسه ی یه سر سوزن تغییر باید خون داد......

پایان و اغاز!

امروز سی و یکم خردادماه هشتاد ونه ساعت ۴ و بیست و سه دقیقه! 

و..... 

تمام شد..!! 

به همین سرعت 

دقیقا یک هفته ست نخوابیدم و از بیستو پنجم تا امروز هشتا امتحان دادم!  

از فردا دوباره تدریس 

تمرینای هندبالووووووووووو 

اوهههههههههههههههه یه عالمه کار دارم 

خدایا شکرت که توی همه ی این شبا و روزا پشتمو گرفتی و تنهام نذاشتی 

توی همه ی این بی خوابی ها و سرگیجه ها... 

روزای من تازه داره شروع میشه  

الان با بچه ها میریم بیرون و بعدشم خواب 

.... 

باید واسه فردا سرحال باشم 

در ضمن ممنون از همه ی دوستای گلم که واسه موفقیتم دعا کردن 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ی ک روز

یه روز خواستم درس بخونما !  

انگار که هرچی بخوای با بعضیا کاری نداشته باشی بیشتر خودشونو دور تو میپیچن 

ازتون خسته شدم 

از این که باید باهاتون سرو کله بزنم 

میخوام یه چند روزی واسه خودم زندگی کنم 

به حرف دلم گوش کنم 

بذارم اروم و بی فکر هیچ چیز باشه 

بدون هیچ کس 

فردا بعد چند وقت میرم سر تمرین 

دستم کماکان خوب شده 

واااااااااای 

دلم لک زده واسه بازییی 

عاشقتمممممم