یه لحظه مردن...

این روزا کارم شده ساعت شیش از خواب پا شدن نماز خوندن صبونه خوردن ضد افتاب زدن لباس پوشیدن از خونه بیروزن زدن جون کندن و بعدشم شب اش و لاش برگشتن.... 

و این پروسه هی تکرار میشه 

هروز... 

نمیدونم تاکی قراره تکرار بشه 

نمیدونم تا کی باید صبر کنم 

بازم داره نزدیکای اخر ترم میشه 

بازم نتونستم مثه ادم درس بخونم 

حاضر بودم..نمیدونم من که چیزی ندارم ولی هر چی میخواست بهش بدم فقط یه لحظه اروم میشدم..

نظرات 2 + ارسال نظر
سیاوش کسرایی سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 18:11 http://t60.persianblog.ir/

من می دونم تا کی قراره تکرار بشه!!!!

بگم!؟

تا روزی که هوا ابری باشه و اینبار تنوع ایجاد کنی و کرم ضد آفتاب نزنی!!!! D-:

;)

اتفاقا دکترا میگن روزای افتابی اشعه خورشید ضررش بیشتره!باید بیشتر بزنی
یه حدس دیگه هم میتونی داشته باشی

سیاوش کسرایی چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 13:59

منظورت روزای ابری بود دیگه! تو پاسخ بالا!؟!؟

خوب حدس دیگه اینکه، نه!نه!
حدس نمی زنم!!!
بلند می شم میام اصفهان ساعتتو دست کاری می کنم به جای شیش هفت پاشی از خواب!!!! خوبه!؟!؟!؟ p-:
:)

اینقد گفتی که دیگه ضد افتابم تموم شد!!!
باید یکی دیگه بخرم:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد